این بیقراری ها موندگارشدن وتموم شدنی نیستن
چقدر بیانصافی روزگار
چقدرسنگدلی روزگار
بازی روزگار که میگن اینه؟
روزای سختی که کنارهم گذروندیم یادته روزگار؟
نارو زدی.ولی بازم نمیتونی منو ازصحنه بدرکنی
جانم به لب رسیده ،خزان تمام شده دردم به استخوان رسیده ولی ازصحنه نمیتونی منو بیرون کنی
.
.
.آهای روزگار گوش کن
توهم بازیتو ادامه بده منم میخوام توروبازی بدم
نمیذارم دستموبخونی
کورخوندی
من نمیذارم غالب بشی
نمیذارم منوازپابندازی
من یه چیزی دارم که تو هیچ بویی ازش نبردی روزگار
من عاشقم
تونمیتونی بامن بازی کنی
من تولحظه هام تورویاهام یه عزیزدارم
عزیزرویاهای من اگرمنو نبینه اگر من نباشم گریه میکنه
پس روزگار سنگدل فکرنکن میتونی منو ازصحنه خارج کنی وهربلایی دوسداری سرعزیز رویاهام بیاری
.
دورت میزنم
.
روزگار ,منو ,ازصحنه ,ولی ,رسیده ,یه ,نمیتونی منو ,منو ازصحنه ,عاشقم تونمیتونی بامن ,روزگارمن عاشقم تونمیتونی ,ازش نبردی
درباره این سایت